نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
تارخ

1- (در عبري) (تارح) به معنی تنبل 2- (اَعلام) نام پدر حضرت ابراهيم(ع)

تايماز

(تركي) پابرجا، استوار

تحسين

(عربي) ستودن و تمجيد كردن، مورد ستايش قرار دادن، آفرين گفتن و نيك شمردن

تراب

(عربي) خاك، تُراب

تقي

1- (عربي) پرهيزگار و پرهيزكردن و جمع آن اتقياست 2- (اَعلام) لقب امام محمد تقی یا امام جواد، نهمین امام شیعیان

تميم

1- (عربي) تمام و كامل، تَميم 2- استوار، سخت 3-(اَعلام) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام

توانا

داراي قدرت انجام كار، نيرومند، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان

توحيد

1- (عربي) (در اديان) يگانه دانستن خدا، اقرار به يگانگي خداوند، يكتا پرستي 2- اخلاص 3- (در تصوف) مرحله‌اي از سلوك در آن، سالك ذهن خود را از هر چه غير حق است، خالي مي‌كند و جز به خداوند به چيزي توجه ندارد 4- (اَعلام) نام شهری در شهرستان شيروان و چرداول در استان ايلام

تورج

(پهلوي) (اَعلام) نام پسر بزرگ فريدون؛ همان تور كه توران منسوب به اوست، چنانكه ايران منسوب به ايرج است.

توفيق

1- (عربي) امكان دستيابي به مقصود، موفقيت، كاميابي 2- ياري و تأييد، تأييد پروردگار، مدد الهي 3- (در قديم) سازگار گرداندن دو يا چند چيز با هم، سازگاري 4-(اَعلام) 1: شاه مصر (1879-1892 ميلادی) که نظارت بريتانيا را بر اداره‌ ي امور مصر پذيرفت و تسلط مصر بر سودان را از دست داد. 2: روزنامه نگار و هنرپيشه‌ ي ايرانی، (حدود 1258-1318 شمسی) از پيشگامان نمايش کمدی، ناشر و بنيانگذار روزنامه‌ي فکاهی توفيق

توكل

1- (عربي) يقين داشتن به رحمت خداوند و اميد بستن به او 2- (در تصوف) واگذار كردن كارها به خداوند در جايي كه اراده و قدرت بشري كارساز نباشد.

ثامر

(عربي) مثمر، ميوه دهنده، ميوه دار

ثامن

(عربي) (در قديم) هشتم، هشتمين، (اين نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هشتم شيعيان، علي بن موسي‌الرضا(ع) انتخاب مي‌شود.)

ثناءالله

(عربي) ثناي خدا، ثَناءالله، ثناالله

جابر

1- (عربي) شكسته بند 2- ستمگر، ستمكار، جبار 3-(در لاتین) Jeber یا jabir 4- (اَعلام) 1: نام ابن حيان ازدي كوفي شیمیدان قرن2 هجری مسلمان ساکن کوفه معروف به جابر ابن حيان 2) جابر انصاري ابن سفيان، معروف به جابر ابن انصاري، صحابی پیامبر اسلام(ص) در قرن اول هجري، ساکن مدینه، که حدیث هایی از او نقل شده است.

جاماسب

(اوستایی) 1-به معناي داراي اسب درخشان 2- (اَعلام) نام برادر قباد شاهنشاه ساساني و فرزند فيروز (پيروز). (جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب فرزانه و حکیم خوانده شد و پیش گویی‌هايی به او نسبت داده‌اند که ذکر آنها در رساله‌ي پهلوی «یادگار زریران»، «گشتاسب نامه‌ي دقیقی» و «جاماسب نامه» آمده است.)

جامي

1- منسوب به جام (جام + ی (پسوند نسبت)) 2- (اعلام) 1) نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمان بن نظام الدین احمد بن محمد جامی (817-898 قمری)، شاعر، عارف و نویسنده ی ایرانی كه آثار منظوم و منثور متعددی دارد و دیوانش مشتمل بر قصاید، غزلیات، مثنویات، قطعات و رباعیات است. آثار منظوم او غیر از دیوان هفت مثنوی است که به هفت اورنگ مشهور است عبارتند از: سلسله الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، ...

جانبخش

1- ويژگي آن‌ كه موجب شادي، آرامش و تازگي روح مي‌شود و لذت بخش و خوشايند است. 2- زنده كننده

جاهد

(عربي) جهد كننده، كوشا، ساعي

جاويد

1- جاويدان 2- (اَعلام) نام مستعار حسین راثی زاده شاعر و نمایشنامه نویس آذربایجانی، که پس از سال 1936 میلادی مغضوب و به سیبری تبعید شد و در همانجا درگذشت. از کارهای او نمایشنامه‌هاي منظوم ابلیس، پیغمبر، تیمورلنگ، خیام، در برابر خدای جنگ، شیخ صنعان می‌باشد.

Page:  « Prev 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11... Next »