اسم | معنای اسم |
---|---|
اباذر |
(عربي) اَباذر مترادف با ابوذر (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (ابوذر غفاری) در قرن اول هجری يكي از مشهورترين صحابه پیامبر اسلام(ص) كه ميگويند او پس از چهار كس ايمان آورده است و در زمان عثمان خلیفه به خاطر مخالفت با تجمل و ثروت اندوزی مسلمانان به روستای رَبَذه در بیرون شهر مدینه تبعید شد و در آنجا درگذشت. |
ابراهيم |
1- (عبري) پدر عالي 2- (اَعلام) 1: سوره ي چهاردهم از قرآن كريم داراي پنجاه و دو آيه؛ 2: از پيامبران بنی اسراییل، ملقب به خلیل الله، پدر اسحاق و اسماعیل، که گفته می شود معاصر همورابی بوده است و عربها و یهودیان خود را از تبار او می دانند. بنای کعبه منسوب به اوست 3: نام فرزند پیامبر اسلام(ص) در قرن اول هجری كه در كودكي وفات يافت . |
ابو تراب |
1- (عربی) پدرِ خاک 2- از کنیههاي حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان |
ابو طالب |
1-(عربی) پدرِ طالب به معني خواستار، خواهان، سالك 2- (اَعلام) عَبد مَناف ابن عبدالمطلب (قرن اول هجری) عمو، مرّبی و حامی پیامبر اسلام(ص) و پدر حضرت علی(ع) |
ابوالحسن |
1- (عربي) پدر حسن 2- (اَعلام) 1: ابوالحسن علی ابن ابیطالب (ع) ( حضرت علی) 2: ابوالحسن علی ابن محمّد (ع) (امام علی النقی) 3: ابوالحسن علی ابن موسی (ع) (امام رضا) 4: ابوالحسن موسی ابن جعفر(ع) (امام موسی کاظم) |
ابوالفتح |
1- (عربي) پدرِ فتح و پيروزي 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران (1169-1194 قمری) از سلسله ي زند، پسرِ کریمخان زند |
ابوالفضل |
1- (عربي) پدر فضل با معاني برتري در دانش، اخلاق و هنر؛ دانش و معلومات؛ لطف و توجه و رحمت و احسان (كه از خداوند ميرسد)؛ سخاوت و بخشندگي 2- (اَعلام) ابوالفضل عباس(ع) (عباس بن علي) |
ابوالقاسم |
1- (عربي) پدر قاسم به معني بخشكننده، مقسم 2- (اَعلام) 1: كنيه ي پیامبر اسلام(ص) 2: ابوالقاسم محمّد ابن حسن عسکری(ع) (حضرت مهدی) |
ابوبكر |
1- (عربي) پدر بَکر 2- (اَعلام) ابوبکر (عبدالله ابن ابی قحافه) نخستین خلیفه از خلفای راشدین در سال هاي11 تا 13 قمری و از یاران نزدیک پیامبر اسلام(ص)، ملقب به صدّیق |
ابوذر |
(عربي) (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (ابوذر غفاری) در قرن اول هجری يكي از مشهورترين صحابه پیامبر اسلام(ص) كه ميگويند او پس از چهار كس ايمان آورده است و در زمان عثمان خلیفه به خاطر مخالفت با تجمل و ثروت اندوزی مسلمانان به روستای رَبَذه در بیرون شهر مدینه تبعید شد و در آنجا درگذشت. |
اتابك |
1- (تركي) پدربزرگ 2- (در قديم) در دوره ي قاجار, لقبي كه به وزيران داده ميشد. 3- لقب هر يك از پادشاهان مستقل كه حكومتهاي محلي داشتند. 4- كسي كه پرورش فرزندان پادشاه و بزرگان را بر عهده داشت. 4- (اَعلام) میرزاعلی اصغرخان اتابک: دولتمرد ایرانی، (1274-1325 قمری) ملقب به امین سلطان، که در زمان سه پادشاه سه بار صدر اعظم شد و سرانجام به دست یکی از مجاهدان آذربایجانی کشته شد. |
اجلال |
(عربي)1- بزرگ داشتن، تجليل 2- شوكت و جلال، بلندي مقام، اِجلال 3- كبريا و عظمت پروردگار |