اسم | معنای اسم |
---|---|
راد |
(در قديم)1- جوانمرد 2- آزاده 3- بخشنده، سخاوتمند 4- خردمند، دانا، حکیم |
رادمان |
1- رادمنش، كريم، با سخاوت 2- (اَعلام) نام سرداري معاصر خسرو پرويز ساساني |
رادمهر |
خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد |
رادوین |
1- جوانمرد کوچک (راد به معني جوانمرد + وین (پسوند تصغیر)) 2- (به مجاز) راد و جوانمرد |
رادين |
آزادوار، آزاده، به مانند آزاده |
راستين |
1- حقيقي، واقعي 2- (در قدیم) راست قامت |
راشد |
1- (عربي) آن كه در راه راست است. 2- (به مجاز) ديندار، متدين 3- (اَعلام) لقب ابو جعفر منصور، خليفهي عباسي (529-530 قمری) که بر اثر لشکر کشی غیاثالدین مسعود سلجوقی از بغداد گریخت و در راه اصفهان به دست فدائیان اسماعیلی کشته شد. |
راغب |
1- (عربي) داراي ميل و رغبت به چيزي يا كسي، مايل، خواهان 2- (اَعلام) حسن به ابن محمّد، راغب اصفهاني، (قرن4 و5 هجری) فقیه و ادیب ایرانی، مؤلف تفسیر قرآن |
رافع |
1- (عربی) رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده 2- برپا دارنده، بلند کننده 3- آورنده، رساننده 4- از نام ها و صفات خداوند |
رامان |
1- منسوب به رام، (رام + ان (پسوند نسبت)) 2- (اَعلام) نام ناحيهاي است در شهرستان اهواز |
رامبد |
1- رئيس رامشگران (رام + بد (پسوند نگهبان و مسئول)) 2- آرامش دهنده |
راژان |
1- (كردي) خوابيدن، جنبيدن گهواره 2- (اَعلام) روستايي در بخش سلوانا، شهرستان اروميه |