نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
طارق

1- (عربي) سوره‌ي هشتاد و ششم از قرآن كريم داراي هفده آيه 2- (در قديم) هنگام شب آينده 3- (به مجاز) به معني وارد، عارض

طالب

1- (عربي) خواستار، خواهان 2- (در تصوف) سالك 3- (اَعلام) سید محمّد طالب آملي، شاعر ايرانی، ملک الشعرای دربار جهانگیر، شاه هند، از پیشگامان سبک هندی در شعر

طاها

(عربي) (طاها نگارش فارسيانه طه با معاني 1: بيستمين سوره از قرآن كريم داراي صد و سي و پنج آيه 2: طه به لغتِ طي «يا محمّد» مي‌باشد.)

طاهر

1- (عربي) پاك، پاكيزه 2- بي‌گناه، معصوم 3- (در قديم) (به مجاز) بي آلايش و بي غش 4- (اَعلام) 1: طاهر ابن عبدالله: چهارمین امیر سلسله‌ي طاهریان، معروف به طاهر ثانی 2: طاهر ذوالیمینین سردار ایرانی و بنیانگذار سلسله‌ي طاهریان 3: طاهر صفاری: سومین امیر سلسله‌ي صفاری، که در جنگ با هواداران خلیفه شکست خورد، همراه برادرش اسیر و به بغداد فرستاده شد. ‌

طلحه

1- (عربي) (در گياهي) درختي خاردار كه شترها از آن مي‌چرند، درخت موز 2- (اَعلام) 1: صحابی پيامبر اسلام(ص) و از نخستین مسلمانان که بعدها در مخالفت با حضرت علی(ع) با زُبَیر همدست شد و هر دو در جنگ جمل کشته شدند 2: دومین امیر، سلسله‌ي طارهیان، برادر عبدالله ابن طاهر و علی ابن طاهر

طه

(عربي) (طاها) (اَعلام) 1: بيستمين سوره از قرآن كريم داراي صد و سي و پنج آيه 2) طه به لغتِ طي «يا محمّد» مي‌باشد يعني اي محمّد، و به قولي نام پیامبر اسلام(ص) مي‌باشد.

طه ‌حسين (طاها ‌حسين)

1- (عربي)از نام‌های مرکب طه(طاها) و حسین 2- (اَعلام) (1973-1889 میلادی) اديب، نویسنده و دولتمرد مصری که در شش سالگی نابینا شد و با وجود آن به تحصیل در دانشگاههای مصر و فرانسه موفق شد و درجه دکتری دریافت کرد، و از آن پس در دانشگاههای مصر به تدریس پرداخت.

طهماسب

(تهماسب) 1- دارنده‌ي اسب قوی 2- (در شاهنامه) پدر «زو» پادشاه ايران و جانشين نوذر شهريار، از سلسله‌ي پیشدادی.3 - (اَعلام) 1: نام دو تن از پادشاهان صفوي طهماسب اول: دومین شاه صفوی (930-984 قمری) پسر و جانشین شاه اسماعیل، طهماسب دوم: دهمین شاه صفوی (1135-1144 قمری) پسر و جانشین سلطان حسین صفوی، که سرانجام توسط تهماسب قلی خان (نادرشاه افشار) معزول و کشته شد.

طهمورث

(در اوستايی) (مترادف تهمورث) 1- به معني قوي جثه و نيرومند 2- (اَعلام) (در شاهنامه) شاه پيشدادی، معروف به ديوبند، که ريسندگی، بافندگی و اهلی کردن را به مردم آموخت.

طوفان

(معرب از يوناني) (توفان) 1- جريان هواي بسيار شديد و معمولاً همراه با بارش باران، برف، تگرگ يا رعد و برق 2- (به مجاز) غوغا، هياهو 3- (درقديم) آب بسيار چنان كه همه جا را فرا بگيرد.

طيب

1- (عربي) پاك، پاكيزه، مطهر، طَيب 2- (در قد يم) آنچه پاك و مطبوع است.