اسم | معنای اسم |
---|---|
عابد |
(عربي) آن كه بيشترين اوقات زندگياش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او ميگذرانَد، عبادت كننده |
عابده |
(عربي) مؤنث عابد به معناي بسيار عبادت ميكند |
عابدين |
(عربي) جمع عابد به معني آن كه بيشترين اوقات زندگياش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او ميگذرانَد، عبادت كننده |
عابس |
1- (عربي) عبوس، اخمو، ترشروی 2- (به مجاز) شجاع و بی باک 3- (اعلام) 1: عابِس مرادی از سرداران عصر اموی كه چندی نیز حاکم فُسطاط و قاضی و رئیس شرطة بصره بود.2: عابِس ابن ابی شبیب، یکی از یاران نامی امام حسین(ع). او از مردان برجسته و برازنده ی شیعه و مردی دلیر، سخنور و پارسا از بنی شاکر بوده است. |
عادل |
(عربي) آن كه اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است، دادگر |
عادله |
(عربي) مؤنث عادل به معناي دادگر |
عارف |
1- (عربي) (در تصوف) آن كه از راه رياضت و تهذيب نفس و تفكر، به معرفت خداوند دست مييابد 2- آن كه نسبت به چيزي آگاهي دارد، شناسنده 3- دانا، آگاه، دانشمند 4- (اَعلام) تخلّص ابوالقاسم قزوینی، شاعر و موسیقیدان ایرانی، (1261-1312 قمری) سازنده ي نخستین تصنیفهاي سیاسی و ملی. ده سال پایان عمرش را در همدان به حال تبعید گذراند. در جوار مقبره ابن سینا دفن شده است. |
عارفه |
1- (عربي) مونث عارف به معني 1: آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد ۲: آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد، شناسنده ۳: دانا، آگاه، دانشمند 2- (در قديم) مهرباني و نيكي (عارفت) |
عاشور |
1- (عربي) عاشورا 2- روز دهم ماه محرم كه روز شهادت امام حسين(ع) است. |
عاصفه |
(عربي) مونث عاصف به معني 1- (در قديم) تند، سخت، شديد 2- باد تند و شديد، تندباد |
عاصم |
1- (عربي) (در قديم) نگه دارنده، محافظ، بازدارنده (از خطا)، منع كننده، عاصِم 2- (اَعلام) 1: يكي از قُراء سبعهي (قاريان هفت گانه) قرآن 2: نام يكي از ياران امام كاظم (ع). |
عاصمه |
(عربي) مؤنث عاصِم به معني 1- (در قديم) نگهدارنده، محافظ، بازدارنده (از خطا)، منع كننده 2- (اَعلام) 1) يكي از قُراء سبعهي قرآن (قاريان هفت گانه) 2- نام يكي از ياران امام كاظم (ع) |
عاصِف |
1- (عربي) (در قديم) تند، سخت، شديد 2- باد تند و شديد، تندباد |
عاطفه |
(عربي) محبت، مهرباني، مهر، عطوفت |
عاطِف |
1- (عربي) مهربان 2- برگرداننده |
عاقل |
1- (عربي) آن كه از سلامت عقل برخوردار است. 2- آن كه عقلش خوب كار ميكند. 3- داراي بهره ي هوشي بالا 4- خردمند |
عاقله |
(عربي) مؤنث عاقل به معني 1- آن كه از سلامت عقل برخوردار است 2- آن كه عقلش خوب كار ميكند 3- داراي بهرهي هوشي بالا 4- خردمند |
عاكف |
1- (عربي) (در قديم) آن كه در جايي مقدس براي عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتكف، عاكِف 2- (به گونهاي احترام آميز) حاضر و مقيم |
عالم |
(عربي) مؤنث عالِم به معناي دانشمند، آگاه |
عالي |
1- (عربي) بسيار خوب، داراي ارزش و اهميت بسيار، مهم، والا، بزرگ 2- (در قديم) بلند، رفيع، مرتفع 3-شاهانه، بزرگوارانه |