نام اصيل ايراني

در اين دسته بندي 113 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
همه آ ا ب ت ج خ د ر ز س ش ق ك م ه و ي پ چ ژ گ
اسم معنای اسم
دانيار

(به مجاز) آگاهی و دانش (دان (بن مضارع) دانستن + یار (پسوند دارندگی)) 1- دارنده ی دانش و آگاهی 2- (به مجاز) آگاه و دانشیار

راد

(در قديم)1- جوانمرد 2- آزاده 3- بخشنده، سخاوتمند 4- خردمند، دانا، حکیم

رادمان

1- رادمنش، كريم، با سخاوت 2- (اَعلام) نام سرداري معاصر خسرو پرويز ساساني

رادمهر

خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد

راستين

1- حقيقي، واقعي 2- (در قدیم) راست قامت

زرار

1- تيزفهم، سبك روح 2- (اَعلام) (زَرار) پدر بابك و نياي اردشير بابكان است.

زرتشت

1- دارنده‌ ي شتر زرد، زردشت 2- (اَعلام) پيامبر ايران باستان از خانواده‌اي سپيتمه

زرير

1- تيز خاطر 2- سبك روح 3- نام گياهي (اسپرك) 4- (در اوستا) زَرير به معني زرين‌ بر و زرين جوشن 5- (اَعلام) پهلوان ایرانی، برادر گشتاسب و سپهسالار ايران و پيروِ زردشت، وي در جنگ‌هاي ديني ايرانيان با تورانيان (جنگ با سپاه ارجاسپ تورانی) به دست بيدرفش (ويدرفش) جادو كشته شد.

ساتيار

1- (اوستايي) از نام‌هاي زرتشتي كه گونه‌ي ديگر آن به نظر مي‌رسد ساديار باشد. 2- (اَعلام) نام يكي از سرداران داريوش

ساران

1- (در قدیم) آغاز، ابتدا 2- سر

سارنگ

1- نام پرنده‌ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه ای در آواز ابوعطا 3- نام سازی مثل کمانچه (سارنگی)

سام

1- (در اوستايي) به معني سياه 2- نام خانواده‌اي ايراني 3- (اَعلام) (در شاهنامه) ايراني نواده‌ي گرشاسب جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان 4- (در عبري) سام به معني «اسم» و آن نام فرزند ارشد نوح نبي(ع) مي‌باشد، که قوم سامی به او منسوب است.

سامان

1- سرزمين، ناحيه، محل، مكان 2- ‌ترتيب و روش چيزي يا كاري، ثروت، دارايي، قوت، توانايي 3- (در قديم) صبر، آرام و قرار 4- (اَعلام) 1) جدِ خاندان ساماني كه او را «سامان خدات» مي‌گفتند. 2) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری

شاهرخ

1- داراي رخساري چون شاه، شاه منظر، شاه سيما 2- (در ورزش) در شطرنج حركت اسب هنگامي كه به شاه حريف كيش دهد و رخ او را نيز به خطر اندازد. 3- (اَعلام) 1: (شاهرخ میرزا) نام دو تن از شاهان ایران ، شاهرخ افشار: شاه ایران از سلسله‌ي افشار و نوه‌ي نادرشاه، که به وسیله هواداران شاه سلیمان دوم صفوی دستگیر و کور شد. 2: شاهرخ تیموری: شاه ایران، پسر و جانشین امیر تیمور گورکانی، که در هرات به سلطنت نشست و پس از ...

شاپور

1- پسر شاه، شاه زاده 2- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام چند پهلوان ایرانی: 1: پسر نستوه و نوه‌ي گودرز، که در جنگ نوذر با افراسیاب کشته شد. 2: از پهلوانان روزگار قباد ساسانی، معروف به شاپور رازی 3: از سرداران خسرو پرویز در جنگ با بهرام چوبین؛ 2) شاپور نام سه تن از شاهان ساسانی. شاپور اول: (241-272 میلادی)، پسر اردشیر بابکان، که با رومیان جنگید و والرین امپراتور روم را با گروهی از سپاهیانش اسیر کرد و به ...

قباد

1- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامي 2- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد. 2: (در شاهنامه) (كيقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسله‌ ي کیانیان و از تبار فریدون، که در البرزکوه به سر می‌برد. زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوی او فرستاد و او را به پادشاهی خواند. او صد سال پادشاهی کرد و پایتختش شهر استخر بود. 3) نام دو تن از شاها...

كارن

1- (پهلوي) (مترادف و هم وزن قارِن) نام یکی از خاندان های بزرگ عهد اشکانیان 2- شجاع و دلیر، (کار به معني کار زار و پیکار و رزم + کسره و نون: پسوند نسبت )، منسوب به رزم یا کاروزار، جنگجو 3- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام فرزند کاوه آهنگر و ﺳﭙﻬﺪار ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ 2: سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. 3: ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﻗﺒﺎد و ﺑﺮادر اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ...

كارينا

(اَعلام) چهارمين سرزمين از سرزمين‌هاي تابعه‌ ي پارت كه به واسطه‌ي ولات (جمعِ والي) اداره مي‌شده‌اند.

كامبيز

صورت ديگري از كمبوجيه كه در زبان فرانسه كامبيز شده و مجدداً وارد فارسي شده است. (اَعلام) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله‌ ی هخامنشی ، از جمله اجداد کوروش کبیر ، پدر کوروش کبیر و پسر کوروش کبیر

كتايون

1- (اَعلام) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفنديار كه نام ديگرش را ناهيد گفته‌اند. 2- زن پادشاه بزرگ، زنی که شهنشاه و پادشاه بزرگ باشد، جهان بانو

Page:  « Prev 1 2 3 4 5 6 Next »