اسم | معنای اسم |
---|---|
حاتمه |
(عربي) مؤنث حاتم به معني حاکم، قاضی، داور |
حانيه |
(عربي) مهربان، دلسوز |
حبه |
(عربي) 1- دانه ي بعضي از ميوهها و گياهان، حَبه 2- (به مجاز) پول بسيار اندك |
حبيبه |
(عربي) (مؤنث حبيب)، دوست، يار، معشوقه |
حديث |
(عربي) 1- سخني كه از پيامبر اسلام(ص) يا بزرگان دين نقل كنند، روايت، سخن، گفته 2- (در قديم) داستان، جديد، تازه، نو 3- (در قديم) (به مجاز) عشق، سودا |
حديثه |
(عربي) (در قديم) امروزي، جديد، نو |
حديقه |
(عربي) باغ |
حرمت |
1-(عربي) احترام 2- (در قديم) اطاعت و فروتني در برابر اوامر الهي، دوري از زشتيها و به جاي آوردن حقوق كه رعايت آنها واجب دانسته شده است. |
حرير |
1-(عربي) ابریشم 2- نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک 3- پیله ی ابریشم که در حرارت زیاد، کّرمِ درون آن کشته شده باشد 4- (در قدیم) نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک که از آن برای نوشتن نامه استفاده می کردند 5- به عنوان نماد هر چیزِ نرم و لطیف |
حريه |
(عربي) مترادف حُره (دختر آزاده ، از القاب بانوان اشرافي) |
حریر |
1-(عربي) ابریشم 2- نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک 3- پیله ی ابریشم که در حرارت زیاد، کّرمِ درون آن کشته شده باشد 4- (در قدیم) نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک که از آن برای نوشتن نامه استفاده می کردند 5- به عنوان نماد هر چیزِ نرم و لطیف |
حسانه |
1-(عربي) زن بسيار نيكو 2- (اَعلام) از صحابيات و از دوستان نزديك حضرت خديجه كبري (س) است. |
حسنا |
1- (عربي) زيبا، زن زيبا، حَسْنا 2- (در اعلام) نام شاعره برمكي |
حسنا (حُسنی) |
(عربي) نيك، پسنديده |