اسم | معنای اسم |
---|---|
گردآفرين |
(اَعلام) (درﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ) ﻧﺎﻡ دﺧﺘﺮ ﮔﮋدﻫﻢ از ﻣﺮزداراﻥ اﯾﺮاﻧﯽ در زﻣﺎﻥ ﮐﯿﮑﺎووﺱ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﮐﯿﺎﻧﯽ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻟﺸﮑﺮ ﻣﺮزﺑﺎﻧﺎﻥ اﯾﺮاﻥ در ﻧﺒﺮد ﺑﺎ ﺳﻬﺮاب، ﮐﻪ در دژ ﺳﭙﯿﺪ در ﻣﺮز اﯾﺮاﻥ و ﺗﻮراﻥ ﺑﺎ ﺳﻬﺮاﺏ ﺟﻨﮕﯿﺪ ، ﻓﺮزﻧﺪ ﮔﮋدﻫﻢ |
گرشاسب |
مترادف كَرشاسپ و گَرشاشپ 1- به معني دارندهي اسب لاغر 2- (اَعلام) (در شاهنامه) 1: از پهلوانان ايراني سپاه منوچهر در جنگ با سلم و تور و خزانه دار منوچهر، گرشاسبنامه سرگذشت اوست. 2: آخرین شاه از سلسلهي پیشدادیان و پسر زو كه نه سال پادشاهي كرد. |
گشتاسب |
1- دارنده ي اسب آماده 2- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام پسر لُهراسب پادشاه كيان كه خواهان پادشاهي از پدر بود. 2: گَشتاسب نام پدر داريوش بزرگ پادشاه هخامنشي |
گشواد |
مترادف كشواد 1- داراي بيان شيوا و فصيح 2-(اَعلام) (در شاهنامه) پهلوان ايراني، پدر گودرز، ملقب به زرّین کلاه |
گلآرا |
1- آن كه حرفهاش گل آرايي است، آن كه هنر چيدن و آرايش گلها در يك مجموعه يا قرار دادن آنها در كنار شاخ و برگ و مانند آن به جهت جلوه و زيبايي بيشتر دارد 2- (اَعلام) نام مادر روشنك بنا بر بعضي از نسخه هاي شاهنامه |
گودرز |
(اَعلام) 1: (در شاهنامه) سردار ايراني عصر کیکاووس و کیخسرو، پسر گشواد و دارای 78 پسر، که همه از پهلوانان بودند. او در خواب از وجود کیخسرو خبر یافت و گیو را به جستجویش به توران فرستاد. در جنگ یازده رخ پیران را کشت. کیخسرو او را وصی خود قرار داد؛ 2: شاه اشکانی (45-51 میلادی) که از سال 41 میلادی با وردان بر سر پادشاهی کشمکش داشت و سرانجام با کشته شدن وردان به دست بزرگان پارتی به پادشاهی رسید. کتیبها... |
گيو |
(اَعلام) (در شاهنامه) يكي از پهلوانان داستاني ايراني پسر گودرز، داماد رستم و پدر بيژن. برای آوردن کیخسرو به توران رفت. در پایان کار کیخسرو از جملهي همراهان او بود، که در برف ناپدید شدند. |